گفت از جای ها کجا بهتر؟
گفت جایگاه آن بهتر که آدمی را آنجا مونسی باشد
"فیه ما فیه / حضرت مولانا"
* به فرزندانتان بیاموزید زن / دوست است/ وطن است/ زندگی ست ./ "نزار قبانی دوست داشتنی من"
* زن شعر است! فروغ است! پروین است! ناز کردنش! راه رفتنش ، خندیدنش حتی اشکی که به دروغ می ریزد بی ادعا شعر است! وای که اگر عاشق هم باشد.!/ " رضا صمدی"
* آدمی باید اخلاق را از خانواده، روش زندگی را از اجتماع، دانش را از دانشگاه و البته انسانیت را از جانوران بیاموزد/ "آرتور شوپنهاور"
* ن می دانند که عشق شکیبایی ست یا به تعبیر دیگر عشق تقوای زن است ، از این رو به شیوه ای تسلیم عشق می شوند که از درک مردان خارج است/ "تونی گرت"
* قشلاق کرده ام به تو از دستِ زندگی/ چندی ست پایتختِ جهانم اتاقِ توست./"علیرضا بدیع"
* گویند اگر مِی بخوری عرش بلرزد/ عرشی که به یک جام بلرزد به چه ارزد؟/ در خانه ی ما زیرزمینی ست که در آن/ یک خم بخوری خشتی از آن نیز نلرزد/ "خیام"
* آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار/ وای از آن سال که بی یار بهارش برسد/ " علی سید صالحی"
* آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار/ هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است/ "سعدی"
* ناگهان شیشه های خانه بی غبار شد/ آسمان نفس کشید دشت بی قرار شد. بهار شد/ "سعید بیابانکی"
* نشاط این بهارم بی گل رویت چه کار آید؟/ تو گر آیی طرب آید. بهشت آید. بهار آید/ "بیدل دهلوی"
* صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام/ ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم/ "وحشی بافقی"
* بهار بی رخ گلرنگ تو چه کار آید؟/ مرا یک آمدنت بِه که دَه بهار آید/ "امیر خسرو دهلوی"
* و شکارچی مهربانی دارد می آید که اسلحه اش تنها یک گل سرخ است/ " ریچارد براتیگان"
* موی سر کردم سفید اما خیالت در سر است/ آتشی پنهان ته این توده ی خاکستر است/ "غنی کشمیری"
* تو به هر جا که فرود آمدی و خیمه زدی/ کس دیگر نتواند که بگیرد جایت/ روزگاری ست که سودای تو در سر دارم/ مگرم سر برود تا برود سودایت/ چشم در سر به چه کار آید و و جان در تن شخص/ گر تأمل نکند صورت جان آسایت/ "سعدی"
* تقویم تمام سالهایم بی تو / تکرار هزار و سیصد و تنهایی ست/ "علی صفری"
* اگرچه عید نوروز است وقت گفتن از غم نیست/ به قرآن عید من بی تو کم از ماه محرّم نیست/ "مجتبی سپید"
* کسانی که ما را دوست دارند، از آنها که از ما نفرت دارند، خطرناکترند! زیرا انسان قادر نیست در مقابل آنها از خود مقاومتی نشان دهد.هیچکس نمیتواند به اندازه یک دوست، انسان را به انجام کاری وادار کند که درست بر خلاف میل اوست./ "کریستین بوبن" از کتاب دیوانه وار
* اگر شما در اسرائیل به دنیا می آمدید به احتمال زیاد یهودی می شدید، اگر در عربستان به دنیا می آمدید قطعا مسلمان می شدید، اگر در ژاپن به دنیا می آمدید شینتو می شدید. دین پدیده ای ست که جغرافیا برای شما تعیین می کند پس آنچه مهم است انسانیت است که به جغرافیا و زمان محدود نیست/ "ریچارد داو کینز"
* گفتم بسته ست دلم/ گفت منم قفل گشا/" مولانا"
* گر عید وصل توست منم خود غلام عید/ "مولانای دوست داشتنی"
منتظر آسانسور ایستاده بودیم، سلام و احوالپرسی که کردم انگار حواسش پرت شد و گوشی از دستش افتاد. تازه متوجه شدم دوتا گوشی دارد. آنکه بزرگتر بود و جدیدتر به نظر می آمد سفت و محکم بین انگشتانش خودنمایی می کرد، آن یکی که کوچکتر بود و قدیمی تر روی زمین افتاده بود و بند بندش از هم جدا شده بود، باتری اش یک طرف در و پیکرش یک طرف دیگر. از افتادن گوشی ناراحت نشد خم شد و لبخند به لب اجزای جدا شده را روی زمین جمع کرد و باتری را سر جایش گذاشت و گفت خیلی موبایل خوبی است تا به حال هزار بار از دستم افتاده و آخ نگفته. موبایل جدید را سمتم گرفت و ادامه داد اگر این یکی بود همان دفعه ی اول داغون شده بود این یکی اما سگ جان است دوباره موبایل قدیمی را نشانم داد. گفتم توی زندگی هم همین کار را می کنیم. همیشه مراقب آدم های حساس زندگی مان هستیم، مراقب رفتارمان، حرف زدنمان، چه بگویم، چه نگویم هایمان، نکند چیزی بگوییم و دلخورش کنیم اما آن آدمی که نجیب است و حیا دارد، آنکه اهل مداراست و مراعات، یادمان می رود رگ دارد، حس دارد، غرور دارد، آدم است، حرفمان، رفتارمان، حرکتمان، چه خطی می اندازد روی دلش. چیزی نگفت فقط نگاهم کرد. سوار آسانسور که شدیم حس کردم موبایل قدیمی را محکم توی مشتش فشار می دهد.
عنوان پست از محمود افهمی
إنّنی أُحِبُّکِ
وَ لَن أَترککِ وَحدَکِ على ورقةِ ۳۱ دیسمبر أبداً
سَأَحمِلُکِ عَلى ذِراعی
وَ أَتَنَقَّلُ بِکِ بَینَ الفُصولِ الأربعةِ
******************************************************
تو را دوست دارم
و هرگز رهایت نمی کنم
در برگه ی تقویم آخرین روز سال در آغوش می گیرمت
و در چهار فصل سال می چرخانمت
"نزار قبانی"
* عنوان پست از ساناز یوسفی
* دیگران در تب و تاب شب عیدند ولی/ مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من/ "کاظم بهمنی"
* حیف از امسال که بی دوست گذشت/ حیف تر سال جدیدی که تو را کم دارم/ "صادق هوشیار"
* عقل لامذهب به حرفم گوش کن عاشق نشو/ این دو چشم قهوه ای آن قدر هم معصوم نیست/ "مهدی غفوری"
* مثل گل های ترک خورده ی کاشی شده ام/ بعد تو پیر که نه من متلاشی شده ام/ "مهدی نظام آبادی"
* در دیده ی من خوب ترین مرد زمینی / هرچند که در چشم همه مسأله داری/ " نفیسه سادات "
* زنی با گونه های خیس امشب می رود از من/ به جای کوه، شیرین را شکستی حضرت فرهاد/ "مریم عظیمی"
* یک نفر پیش فلک ریش گرو بگذارد/ بلکه دست از سر آزردن ما بردارد/ "شیما صیادپور"
* خواب نمی برد مرا یار نمی خرد مرا/ مرگ نمی درد مرا، آه چه بی بها شدم/ "عباس معروفی"
* خانه ی دل را تکاندم خانه ی دل را تکاند/ من به دور انداختم بدخواه او را، او مرا/ "علیرضا بدیع"
* نسبت عشق به من، نسبت جان است به تن/ تو بگو من به تو مشتاق ترم یا تو به من؟/ "فاضل نظری"
* هزار بار به تو گفته بودم دلیل شیدایی یک زن ، زیبایی مرد نیست. یک مرد همیشه زیباست وقتی که زخم های دل مجروح زنی را می بوسد/" نسرین بهجتی"
* سنجاق کن/ دوستت دارم های مرا سمت غرب سینه ات/ تا قلبت بشنود/ بلرزد/ بتپد تنها برای من/ "باران قیصری"
* ما که دل کندیم از او دیگر چه فرقی می کند/ با سگان زرد باشد یا شغالان سیاه؟/ "علی اکبر یاغی تبار"
* دن پائولو می گوید: شنیده ام که در این کوه معدن است. بونیفیاتسیو جواب می دهد: خدا نکند که معدن باشد. دن پائولو نمیفهمید که چرا. چوپان توضیح می دهد: مادام که کوه فقیر است از آن ماست، اما همین که معلوم شد غنی است دولت آن را تصاحب خواهد کرد.دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است و دست کوتاه برای دادن است و فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیکند./ " نان و شراب- اینیاتسیو سیلونه"
* تو بیایی همه ی ثانیه ها ، ساعت ها/ از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند/ "قیصر امین پور"
* سایه اش خانه ی امنی ست پر از آرامش/ من دلم گرم عزیزی ست که نامش پدر است/" پروانه حسینی"
*هیچ چیز به اندازه ی یک کوه شبیه پدر نیست/ "کریستین بوبن"
* گفته ام بارها و می گویم بی وجودش حیات مکروه است / همه ی عمر تکیه گاهم بود پدرم نام کوچکش کوه است/" امید صباغ نو"
* مرد . فقط پدر نیست، جنسیت نیست. میتواند یک مادر باشد که هم جای پدر است هم یک مادر. می تواند برادری باشد که مثل یک پدر تکیه گاهت باشد. می تواند همسرت باشد که کنارت است .
بعضُ النساء
وجوهُهن جمیلة
و تصیر اجمل عندما تبکین
*******************
بعضی زن ها
صورت هاشان زیباست
و با گریه زیباتر هم می شود
"نزار قبانی"
* عنوان پست از شهریار
* آخرین لحظه ی این سال کجایی بی ما؟/ یار باید همه جا پیش عزیزش باشد/ " مهدی کمانگر"
* حتی تو را ز حافظه ی گل گرفته اند/ ای مثل من غریب در این روزها بهار/" محمدعلی بهمنی"
* شکفتن از در این خانه تو نمی آید/ بهار منتظر من همیشه پشت در است/" حسین منزوی"
* که ام؟ مبارز سستی که در میانه ی جنگ/ به دست دشمنم افتاده است شمشیرم/ بهار بی تو رسیده ست و من چو مشتی برف/اگرچه فصل شکوفایی است می میرم/ "سجاد سامانی"
* جای دارو دکترم تنها سفر تجویز کرد/ گفت گاهی دل بریدن رو به راهت می کند/ "مریم عمرانی"
* در حیرتم از این همه تعجیل شما/ از این همه صبر و طول و تفصیل شما/ ما خیر ندیده ایم از سال قدیم/این سال جدید نیز تحویل شما/ "جلیل صفربیگی"
* دلم به حال شاخه های نورس می سوزد/ آتشی که در دلم افروختی/ تر و خشک را با هم می سوزاند /حالا چهارشنبه ی کداممان مبارک باشد ؟/ تویی که دل مرا سوزاندی/ یا منی که دل جهانی را می سوزانم؟/ "نسترن وثوقی"
* آتشی است در دلم/ که هیچ کس را جرأت گذشتن از آن نیست/ نترس ابراهیم من!/ بگذر /آتشی که تو از آن بگذری سرد می شود/ "نسترن وثوقی"
* اگر مثل آدم خداحافظی کنی ، غصه می خوری، ولی خیالت راحت است. اما جدایی بدون خداحافظی بد است، خیلی بد، یک دیدار ناتمام است. ذهن ناچار می شود هی به عقب برگردد و درست یک ذره مانده به آخر متوقف بشود. انگار بروی به سینما و آخر فیلم را ندیده باشی/ " فریبا وفی"
* چند روزی است که چشمان تو را می جویم/ هر دم از تنگی دل شال تو را می بویم/ دور هستی و دلم ناز تو را می خواهد/ عاشقم کردی و من وصل تو را می بویم/ "مسعود رادور"
* با سمباده هایی که روی صورت ام کشیدی تمام شدم/ سلام پدر/ من آمدم تا پینوکیو دروغگوی تو باشم./ قلبم را درست کار گذاشته بودی/ مثل ساعت کار می کرد/ زود به زود عاشق می شد/ حتی/ عاشق فرشتهی مهربانی که همیشه مواظبم بود/ مثل فانتزی هایی که در هالیوود هم مخاطب نداشت/ قصه من شروع شده بود پدر!/ خیال های شیرین ام را فروختم/ تا برای تو قند رژیمی بخرم/ تا دیابت دست از سرت بردارد/ و شماره عینکت هی بالا نرود/ غصه نخور پدر!/ درست است که من هیچوقت آدم نمی شوم/ و دماغم هر روز بزرگ تر می شود/ اما قول می دهم/ وقتی که سردت شد/ خودم/ خودم را/ توی شومینه بیاندازم/ "بهاره رضایی"
* برای درخت های کنار جاده فرقی ندارد کسی که در سفر است می رود یا می آید/ برای من اما فرق زیادی دارد/ درختان مسیری که از تو دورم می کنند/ و درختان مسیری که به تو نزدیکم/ "لیلا کردبچه"
* گفتی که رفته رفته چو عمر آیمت به سر/ عمرم ز دیر آمدنت رفته رفته رفت/ "محتشم کاشانی"
* همه با یار خوش و من به غم یار خوشم/ سخت کاری ست ولی من به همین کار خوشم/ "عماد خراسانی"
* جانا غم تو ز هر چه گویی بَتَر است / رنجِ دل و تابِ تن و سوزِ جگر است/ "مولانا"
* شادند جهانیان به نوروز و به عید/ عید من و نوروز من امروز تویی/ "مولانا"
لانی احبُّکَ
عادت الالوانُ الی الدنیا
بعد ان کانت سوداء و رمادیة
کالافلام القدیمة الصامتة المهترئة
****************
چون من دوستت دارم
رنگها به دنیا برگشتند
بعد از آنکه سیاه و خاکستری بود
مثل فیلم های قدیمیِ بی صدا و برفکی
"غادة السمان ترجمه ی خودم"
* آوازه ات تا شهرهای ساحلی رفته/ دریا حسابت را از آدم ها جدا کرده/ پیش از تو زیبایی همیشه حد و مرزی داشت/ زیبایی تو مرزها را جابجا کرده/" امید صباغ نو"
* پرنده ها دیرشان نمی شود، هیچ سگی ساعتش را نگاه نمی کند، گوزن ها دلواپس فراموش کردن تولدها نیستند، فقط انسان زمان را اندازه می گیرد، فقط انسان ساعت را اعلام می کند و به همین دلیل فقط انسان از ترسی فلج کننده رنج می برد که هیچ موجود دیگری تحمل نمی کند، ترس تمام شدن وقت./ "از کتاب ارباب زمان میچ آلبوم"
* خوش بین ها و بدبین ها هر دو به بشر خدمت کرده اند/ اولی با آفریدن هواپیما و دومی با آفریدن چتر نجات/ "جرج برناد شاو"
* اصغر فرهادی: بعد از نمایش یک فیلم ایرانی، با دوستان خارجی نشسته بودیم به گفتگو. یکی از آنها پرسید:آن پسرک سر چهار راه چه می فروخت؟ مواد مخدر بود یا.؟ من پاسخ دادم فال می فروخت. پرسید فال چیه؟ گفتم شعر، شعرهای شاعر بزرگمان حافظ. با هیجان گفت: یعنی شما از کشوری می آیید که در خیابان هایش شعر می فروشند و مردم عادی پول می دهند و شعر می خرند؟!اون شخص سر میزهای مختلف می رفت و با شگفتی این را به همه می گفت و این یعنی زاویه ی دید. یکی سیاهی می بیند و یکی زیبایی.
* من همه در حکم توام/ تو همه در خون منی/ "مولانا"
* برای همسر مهربانم، همراهم، همسفرم، رفیقم به بهانه ی امروز هر چند اعتقادی به این روزها ندارم. مهم، رعایت انسان است انسان دیگر را به عشق و احترام و توجه.
گفت از جای ها کجا بهتر؟
گفت جایگاه آن بهتر که آدمی را آنجا مونسی باشد
"فیه ما فیه / حضرت مولانا"
* به فرزندانتان بیاموزید زن / دوست است/ وطن است/ زندگی ست ./ "نزار قبانی دوست داشتنی من"
* زن شعر است! فروغ است! پروین است! ناز کردنش! راه رفتنش ، خندیدنش حتی اشکی که به دروغ می ریزد بی ادعا شعر است! وای که اگر عاشق هم باشد.!/ " رضا صمدی"
* آدمی باید اخلاق را از خانواده، روش زندگی را از اجتماع، دانش را از دانشگاه و البته انسانیت را از جانوران بیاموزد/ "آرتور شوپنهاور"
* ن می دانند که عشق شکیبایی ست یا به تعبیر دیگر عشق تقوای زن است ، از این رو به شیوه ای تسلیم عشق می شوند که از درک مردان خارج است/ "تونی گرت"
* قشلاق کرده ام به تو از دستِ زندگی/ چندی ست پایتختِ جهانم اتاقِ توست./"علیرضا بدیع"
* گویند اگر مِی بخوری عرش بلرزد/ عرشی که به یک جام بلرزد به چه ارزد؟/ در خانه ی ما زیرزمینی ست که در آن/ یک خم بخوری خشتی از آن نیز نلرزد/ "خیام"
* آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار/ وای از آن سال که بی یار بهارش برسد/ " علی سید صالحی"
* آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار/ هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب است/ "سعدی"
* ناگهان شیشه های خانه بی غبار شد/ آسمان نفس کشید دشت بی قرار شد. بهار شد/ "سعید بیابانکی"
* نشاط این بهارم بی گل رویت چه کار آید؟/ تو گر آیی طرب آید. بهشت آید. بهار آید/ "بیدل دهلوی"
* صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام/ ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم/ "وحشی بافقی"
* بهار بی رخ گلرنگ تو چه کار آید؟/ مرا یک آمدنت بِه که دَه بهار آید/ "امیر خسرو دهلوی"
* و شکارچی مهربانی دارد می آید که اسلحه اش تنها یک گل سرخ است/ " ریچارد براتیگان"
* موی سر کردم سفید اما خیالت در سر است/ آتشی پنهان ته این توده ی خاکستر است/ "غنی کشمیری"
* تو به هر جا که فرود آمدی و خیمه زدی/ کس دیگر نتواند که بگیرد جایت/ روزگاری ست که سودای تو در سر دارم/ مگرم سر برود تا برود سودایت/ چشم در سر به چه کار آید و جان در تن شخص/ گر تأمل نکند صورت جان آسایت/ "سعدی"
* تقویم تمام سالهایم بی تو / تکرار هزار و سیصد و تنهایی ست/ "علی صفری"
* اگرچه عید نوروز است وقت گفتن از غم نیست/ به قرآن عید من بی تو کم از ماه محرّم نیست/ "مجتبی سپید"
* کسانی که ما را دوست دارند، از آنها که از ما نفرت دارند، خطرناکترند! زیرا انسان قادر نیست در مقابل آنها از خود مقاومتی نشان دهد.هیچکس نمیتواند به اندازه یک دوست، انسان را به انجام کاری وادار کند که درست بر خلاف میل اوست./ "کریستین بوبن" از کتاب دیوانه وار
* اگر شما در اسرائیل به دنیا می آمدید به احتمال زیاد یهودی می شدید، اگر در عربستان به دنیا می آمدید قطعا مسلمان می شدید، اگر در ژاپن به دنیا می آمدید شینتو می شدید. دین پدیده ای ست که جغرافیا برای شما تعیین می کند پس آنچه مهم است انسانیت است که به جغرافیا و زمان محدود نیست/ "ریچارد داو کینز"
* گفتم بسته ست دلم/ گفت منم قفل گشا/" مولانا"
* گر عید وصل توست منم خود غلام عید/ "مولانای دوست داشتنی"
إنّنی أُحِبُّکِ
وَ لَن أَترککِ وَحدَکِ على ورقةِ ۳۱ دیسمبر أبداً
سَأَحمِلُکِ عَلى ذِراعی
وَ أَتَنَقَّلُ بِکِ بَینَ الفُصولِ الأربعةِ
*********************************
تو را دوست دارم
و هرگز رهایت نمی کنم
در برگه ی تقویم آخرین روز سال در آغوش می گیرمت
و در چهار فصل سال می چرخانمت
"نزار قبانی"
* عنوان پست از ساناز یوسفی
* دیگران در تب و تاب شب عیدند ولی/ مثل یک سال گذشته به تو مشغولم من/ "کاظم بهمنی"
* حیف از امسال که بی دوست گذشت/ حیف تر سال جدیدی که تو را کم دارم/ "صادق هوشیار"
* عقل لامذهب به حرفم گوش کن عاشق نشو/ این دو چشم قهوه ای آن قدر هم معصوم نیست/ "مهدی غفوری"
* مثل گل های ترک خورده ی کاشی شده ام/ بعد تو پیر که نه من متلاشی شده ام/ "مهدی نظام آبادی"
* در دیده ی من خوب ترین مرد زمینی / هرچند که در چشم همه مسأله داری/ " نفیسه سادات "
* زنی با گونه های خیس امشب می رود از من/ به جای کوه، شیرین را شکستی حضرت فرهاد/ "مریم عظیمی"
* یک نفر پیش فلک ریش گرو بگذارد/ بلکه دست از سر آزردن ما بردارد/ "شیما صیادپور"
* خواب نمی برد مرا یار نمی خرد مرا/ مرگ نمی درد مرا، آه چه بی بها شدم/ "عباس معروفی"
* خانه ی دل را تکاندم خانه ی دل را تکاند/ من به دور انداختم بدخواه او را، او مرا/ "علیرضا بدیع"
* نسبت عشق به من، نسبت جان است به تن/ تو بگو من به تو مشتاق ترم یا تو به من؟/ "فاضل نظری"
* هزار بار به تو گفته بودم دلیل شیدایی یک زن ، زیبایی مرد نیست. یک مرد همیشه زیباست وقتی که زخم های دل مجروح زنی را می بوسد/" نسرین بهجتی"
* سنجاق کن/ دوستت دارم های مرا سمت غرب سینه ات/ تا قلبت بشنود/ بلرزد/ بتپد تنها برای من/ "باران قیصری"
* ما که دل کندیم از او دیگر چه فرقی می کند/ با سگان زرد باشد یا شغالان سیاه؟/ "علی اکبر یاغی تبار"
* دن پائولو می گوید: شنیده ام که در این کوه معدن است. بونیفیاتسیو جواب می دهد: خدا نکند که معدن باشد. دن پائولو نمیفهمید که چرا. چوپان توضیح می دهد: مادام که کوه فقیر است از آن ماست، اما همین که معلوم شد غنی است دولت آن را تصاحب خواهد کرد.دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است و دست کوتاه برای دادن است و فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیکند./ " نان و شراب- اینیاتسیو سیلونه"
* تو بیایی همه ی ثانیه ها ، ساعت ها/ از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند/ "قیصر امین پور"
* سایه اش خانه ی امنی ست پر از آرامش/ من دلم گرم عزیزی ست که نامش پدر است/" پروانه حسینی"
*هیچ چیز به اندازه ی یک کوه شبیه پدر نیست/ "کریستین بوبن"
* گفته ام بارها و می گویم بی وجودش حیات مکروه است / همه ی عمر تکیه گاهم بود پدرم نام کوچکش کوه است/" امید صباغ نو"
* مرد . فقط پدر نیست، جنسیت نیست. میتواند یک مادر باشد که هم جای پدر است هم یک مادر. می تواند برادری باشد که مثل یک پدر تکیه گاهت باشد. می تواند همسرت باشد که کنارت است .
آسانتر نگاهم کن
من تا عشق، بیشتر نخوانده ام
"نزار قبانی"
* عنوان پست از شهریار
* هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی/ ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی/ " سعدی"
* سبزه ها را گره زدم به غمت/غم از صبر، بیشتر شده ام/سال تحویل زندگیت به هیچ/سیزده های در به در شده ام/ سفره ای از سکوت می چینم/خسته از انتظار و دوری ها/سال هایی که آتشم زده اند/وسط چارشنبه سوری ها/بچه بودم. و غیر عیدی و عشق/بچه ها از جهان چه داشته اند؟!/در گوشم فرشته ها گفتند/لای قرآن «تو» را گذاشتهاند!/خواستی مثل ابرها باشی/خواستم مثل رود برگردی/سیزده روز تا تو برگشتم/سیزده روز گریه ام کردی/ماه من بود و عشق دیوانه!/تا که یکدفعه آفتاب آمد/ماهی قرمزی که قلبم بود/مُرد و آرام روی آب آمد/پشت اشک و چراغ قرمزها/ایستادم! دوباره مرد شدم/سبزه ای توی جوی آب افتاد/سبز ماندم اگرچه زرد شدم/و إنْ یکادی که خواندم و خواندی/وسط قصه ی درازی ها!!/باختم مثل بچه ای مغرور/توی جدی ترین بازی ها!/سبزه ها را گره زدم اما/با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟/مثل من ذره ذره می میرند/همه ی سال های بی تحویل/ "سید مهدی "
* موهایم را می بافی/ به آرزوهایم گره کور می زنی/ حالا تو بهار را تا سیزده بشمار/ من بهار را در آخرین سطر همین شعر به در می کنم/ " تکتم آقابالا زاده"
* غم که از حد بگذرد دل حس پیری می کند/ سن هر کس را غمش اندازه گیری می کند/ "شیدا صیادی پور"
* ترک ما کردی برو هم صحبت اغیار باش/ یار ما چون نیستی با هر که خواهی یار باش/"وحشی بافقی"
* عشق می خواهم و تو مایه ی این ننگ بشو/ بهترین ترجمه ی واژه ی نیرنگ بشو/ مهربان باش کمی با دل من ای بانو/ گاهی از دور کمی نرم تر از سنگ بشو/ سومین جنگ جهانی سر چشمان شماست/ تو به من تکیه کن و مانع این جنگ بشو/ چادری سر کن و مشکی شو سیاهی خوب است/ با من و روز و شبم یکدل و یکرنگ بشو/ تو که عاشق نشدی عشق چه می فهمی چیست؟/ لااقل هفته ای یک مرتبه دلتنگ بشو/ "امیرحسین آقا طاهر"
* بدان یَل نیستم اما به شدت معتقد هستم/ که چیزی جز غم تو قامتم را خم نخواهد کرد/ "جواد منفرد"
* آنگونه تو را در انتظارم که اگر/ این چشم بخوابد آن یکی بیدار است/"ایرج زبردست"
* آن روز که در م مردم همه گرد آیند/ ما با تو در آن غوغا یده نظر بازیم/ "عبید زاکانی"
* رامبد این دل کجای آدمه ؟ مثلا گردن آدم دیدی یه موقع می گیره؟ یه دیکلوفناکی یه پیروکسیکامی یه چیزی می مالی بعد ول می کنه یا مثلا سرت تیر می کشه مثلا ژلوفن می دونم نباید بخوری ولی مثلا حواست نیست و یکی می خوری آروم می شه ول می کنه این دل کجاست که بعضی وقتا یه جوری می گیره که نه ژلوفن نه پیروکسیکام نه نوافن نه رانیتیدین نمی تونه خوبش کنه؟./ "خندوانه "
* چند بار بهتان گفتم اشتباه اساسی شما، کم بها دادن به اهمیت چشم است زبان آدمی شاید بتواند حقیقت را کتمان کند ولی چشم ها هرگز/ "میخائیل بولگاکف"
* رناتو: زمان گذشت و من عاشق زن های بسیاری شدم هنگامی که مرا در آغوش می گرفتند می پرسیدند آیا فراموششان خواهم کرد؟ و من می گفتم نه فراموشت نخواهم کرد. اما تنها کسی که هیچگاه فراموشش نخواهم کرد کسی است که هرگز نپرسید/ "بخشی از دیالوگ فیلم مالنا"
* زندگی اما اینگونه می گذرد انسان تصور می کند در نمایشنامه ای معین نقش خود را ایفا می کند و هیچ ظن نمی برد که در این اثنا بی آنکه به او خبر بدهند صحنه را تغییر داده اند و او نادانسته خود را وسط اجرایی متفاوت می یابد/ " عشق های خنده دار میلان درا"
* زندگی چیزی است که برایت اتفاق می افتد وقتی که داری برای چیز دیگری برنامه ریزی می کنی/" سام شپرد"
* جان و روانِ من تویی، فاتحه خوانِ من تویی/ فاتحه شو تو یک سری تا که به دل بخوانمت!/" مولوی"
* دغدغه ی یک جهان اولی این است که به جای کیسه های پلاستیکی از کیسه های بازیافتی استفاده شود ولی اینجا در جهان سوم دغدغه ی تمام دوست داران طبیعت این است که در روز طبیعت زباله در طبیعت ریخته نشود رفته رفته این روز دارد از روز طبیعت تبدیل می شود به روز حمله به طبیعت. حالا خودتان ببینید جهان چندمی هستید؟
مازلت تسألنی عن عید میلادی
سجل لدیک اذن. ما انت تجهله
تاریخ حبک لی. تاریخ میلادی
*****************************
همیشه از من درباره ی روز تولدم می پرسی
پس یادداشت کن آنچه را که نمی دانی
روزی که عاشقت شدم روز تولد من است
" نزار قبانی ترجمه ی خودم"
* عنوان پست از رضا کاظمی
* دلربا ماه من/ اردی بهشت من / اردی بعشق من/" زهرا اسلامی"
* تو پیرتر شده ای این که عیب نیست عزیز/ شراب کهنه که گیرایی اش شدیدتر است/"بنیامین دیلم کتولی"
* شناسنامه ی من یک دروغ تکراری ست/ هنوز تا متولد شدن مجالم هست/ "محمدعلی بهمنی"
* فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست/ اردی جهنم است زمانی که یار نیست/ "علیرضا بدیع"
* سرد مثل روزهای زمستان شده ای/ اردیبهشت هایت کو؟/ "سارا شاهدی"
* راه می روی و شهر اردیبهشت می شود/ کمی رحم کن لامصّب/ اینگونه که راه می روی به ناز/ شهر بیچاره می شود/ "رضا کاظمی"
* مراقب شمعدانی هایت باش/ اردیبهشت/ ماه عاشقی های بی ملاحظه ست/ "مجتبی تقوی زاد "
* چمن حکایت اردیبهشت می گوید/ "حافظ"
* می فهمی داری پیر می شوی/ وقتی قیمت شمع های روی کیک از خود کیک بیشتر است/ "باب هاپ"
* ققنوس من دردا که پرپر، پرپرت کردم/ وقتی به دنیا آمدم خاکسترت کردم/ قول بهشت زیر پا نقل جهنم بود/ آتش شدم دامن گرفتم مادرت کردم/ نُه ماه کامل از دل ِ خون تو خون خوردم/ تو ماه کامل بودی و من لاغرت کردم/ با تاء تانیث ته اسمم سند خوردم/سی سال محکوم عذاب دیگرت کردم/ ای رفته از خود سال ها تا آمده با من/ تنهاتر و تنهاتر و تنهاترت کردم/ آتش گرفتم زیر خاکستر حلالم کن/ افتادم از پای نفس دیگر حلالم کن/ حرفی نمانده جز حلالم کن حلالم کن/ صدبار بخشیدی مرا از سر حلالم کن/ آه این نهنگ مرده قصد خودکشی دارد/ آبی اقیانوس پهناور حلالم کن/ آغوش می خواهم برای گریه ی سی سال/ هق هق تر از آنم که آرامم کنی مادر/ من زهر مارم تلخ کردم روزگارت را/ با بند نافم کاش اعدامم کنی مادر/ "طاهره خنیا"
* دوستان را در دل/ رنج ها باشد/ که آن با هیچ دارویی خوش نشود/ نه به خفتن/ نه به گشتن/ و نه به خوردن/ الا به دیدار دوست/ "مولانا"
* تولد تنها روزی ست که مادر در برابر گریه های شما لبخند می زند / "دکتر عبدل"
*رونق پیری ست بی دل از جوانی دم زدن/جنس گرمی زینت دکان خاکستر بود/" بیدل دهلوی"
* گفتی که برمی گردی و چشمت به سوی غیر نیست/ فالی به حافظ می زنم اما جوابش خیر نیست/" محسن صحت"
* از جنگ از جدایی و نفرت دلم گرفت/ دلتنگ بازوان توام صلح تن به تن ! /"جواد گنجعلی"
* برایم نیمه شب تک بیت صائب می فرستد باز/ رگ خواب من افتاده به دست مردم آزاری/"حمیدرضا برقعی"
* انسان از سه چیز تشکیل شده/ رنج/ کار/ عشق/ما به خاطر عشق رنج می کشیم/ از سر رنج کار می کنیم/ و در پی کار عاشق می شویم/ " محمود دولت آبادی"
* آراسته ظاهریم و باطن نه چنان/ القصه چنان که می نماییم نه ایم/ "شیخ بهایی"
* عهد بستی آنچه بین ماست ابدی ست/ یادم رفت که بپرسم عشق را می گویی یا رنج را؟/" نزار قبانی"
* دلتنگی همیشگی نیست/ قلب هم شبیه لباس/ روزی برای خریدارش جا باز می کند/"رسول ادهمی"
*نفرت/ حسادت /و خشم / تنها در پیرامون وجودی توست/ در عمیق ترین لایه های وجودت/ تنها عشق است که خانه دارد/" اشو"
* در ره عشقش چو دانش باید و بی دانشی/ لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم/ "عطار نیشابوری"
* اگر هنوز در رنجی/ بدان/ به آنجا که باید نرسیده ای/درخت شکوفه می دهد و خشنود است/تنها تخم در رنج و سختی است/درخت شو و جشن بگیر/" اشو"
*در مرام جوجه هایم عشق بازی را ببین/ این یکی دق کرد وقتی آن یکی را گربه برد/"مجتبی سپید"
*من جسم و جان ندانم من این و آن ندانم/ من در جهان ندانم جز چشم پر خمارش/"مولانا"
* جان تو و جان من گویی که یکی بوده است/سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم/ "مولانا"
* من فکر می کردم سال ها باید یکی یکی سپری شوند تا هر بار آدم یک سال بزرگتر شود اما اینطور نیست این اتفاق یک شبه رخ می دهد.
* سی و چهار سالگی
عاشق آنم که به ماه خیره شوم
آن هنگام که هنوز هلال است
زیرا من عاشق هر چیزی هستم که آینده دارد
"نزار قبانی"
* عنوان پست از واعظ خوانساری
* زمین شناس حقیری تو را رصد می کرد/ به تو ستاره خوبم نگاه بد می کرد/ کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم/ کسی که محو تو می شد مرا لگد می کرد/ تو ماه بودی و بوسیدنت نمی دانی/چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد/ بگو به ساحل چشم ات که من نرفته چطور/ به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد؟!/ چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند/ چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد/ کنون کشیده کنار و نشسته در حجله/ کسی که راه شما را همیشه سد می کرد/"کاظم بهمنی"
* وزن چندانی ندارد اشک اما همرهش/ می رود انگار یک حجم وسیعی از دلم/ "حسین فروتن"
* به تو وابسته ام، مانند سربازی به سربندش/تو معروفی به دل بردن، مونالیزا به لبخندش/ به تو تقدیم کردم از همان اول، دلت را زد/ بهای شعرهایم را بپرس از آرزومندش!/ تو تا وقتی مرا سربار می بینی،نمی بینی/ درخت میوه را سرشار خواهد کرد پیوندش!/ هنر، راه آمدن با مردمان دست و پا گیر است/ همیشه کفش تقدیرش گره خوردست با بندش/ چه حالی داشتم با رفتنت؟ سر بسته می گویم/ شبیه حال مردی لحظه ی اعدام فرزندش/" حسین زحمتکش"
* همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمار ما/ چه قیامتی که نمی رسی ز کنار ما به کنار ما/ "بی دل دهلوی"
* زندان های پُر، خبر از حقیقتی محبوس در بیرون زندان دارد/"راززهای سرزمین من- رضا براهنی"
* اگر روزی از من بپرسند قوی ترین ن دنیا چه کسانی هستند؟ جواب می دهم نی که تنهایی را یاد گرفته اند/ "جمال ثریا"
* من بودم و کنجی و کتابی و سرودی/ غم را که نشان داد ؟ بلا را که خبر کرد؟ /"بهمن محصص"
* اسکیمو: اگر من چیزی درباره ی خدا و گناه ندانم آیا باز هم به جهنم میروم؟ کشیش: نه اگر ندانی نمی روی. اسکیمو: پس چرا می خواهی اینها را به من بگویی؟!/" از کتاب زائردر تینکر کریک آنی دیلارد"
* به مردم چون پناه آوردم از تنهایی ام دیدم/ که از تنها شدن جانکاه تر احساس تنهایی ست/ "فاضل نظری"
* راز جهان یک درد پشت درد دیگر/ تا پله ای رفتیم صد پاگرد دیگر/ این رابطه از بی محلی رنج می برد/ بودی تو هم یک آدم تو زرد دیگر/ آتشفشان عشق خاموش است و من هم/ آتشفشانی خسته و دلسرد دیگر/ آه ای خیابان باز هم قلبی شکسته/ یک آدم دیوانه ی ولگرد دیگر/ امید یعنی چشم گریانم به راهت/ تقدیر یعنی بودنت با مرد دیگر/ "امیرحسین آقاطاهر"
* غالبا در هر تصادف می رود چیزی ز دست/ لحظه ی برخورد چشمت با نگاهم دل برفت/" حسین زحمتکش"
* من تازگی ها کشف کرده ام روی این کره ی خاکی موجوداتی زندگی می کنند ناشناخته به نام" سخت جانان" همان هایی که عاشق اند و امیدوار و زنده.
* کافر صد ساله چو بیند تو را/ سجده کند زود مسلمان شود/ جان و دل از جذبه ی میل و هوس/ هم صفت دلبر و جانان شود/ "مولانا"
مازلت تسألنی عن عید میلادی
سجل لدیک اذن. ما انت تجهله
تاریخ حبک لی. تاریخ میلادی
*****************************
همیشه از من درباره ی روز تولدم می پرسی
پس یادداشت کن آنچه را که نمی دانی
روزی که عاشقت شدم روز تولد من است
" نزار قبانی ترجمه ی خودم"
* عنوان پست از رضا کاظمی
* دلربا ماه من/ اردی بهشت من / اردی بعشق من/" زهرا اسلامی"
* تو پیرتر شده ای این که عیب نیست عزیز/ شراب کهنه که گیرایی اش شدیدتر است/"بنیامین دیلم کتولی"
* شناسنامه ی من یک دروغ تکراری ست/ هنوز تا متولد شدن مجالم هست/ "محمدعلی بهمنی"
* فصل بهار آمد و رنگ بهار نیست/ اردی جهنم است زمانی که یار نیست/ "علیرضا بدیع"
* سرد مثل روزهای زمستان شده ای/ اردیبهشت هایت کو؟/ "سارا شاهدی"
* راه می روی و شهر اردیبهشت می شود/ کمی رحم کن لامصّب/ اینگونه که راه می روی به ناز/ شهر بیچاره می شود/ "رضا کاظمی"
* مراقب شمعدانی هایت باش/ اردیبهشت/ ماه عاشقی های بی ملاحظه ست/ "مجتبی تقوی زاد "
* چمن حکایت اردیبهشت می گوید/ "حافظ"
* می فهمی داری پیر می شوی/ وقتی قیمت شمع های روی کیک از خود کیک بیشتر است/ "باب هاپ"
* ققنوس من دردا که پرپر، پرپرت کردم/ وقتی به دنیا آمدم خاکسترت کردم/ قول بهشت زیر پا نقل جهنم بود/ آتش شدم دامن گرفتم مادرت کردم/ نُه ماه کامل از دل ِ خون تو خون خوردم/ تو ماه کامل بودی و من لاغرت کردم/ با تاء تانیث ته اسمم سند خوردم/سی سال محکوم عذاب دیگرت کردم/ ای رفته از خود سال ها تا آمده با من/ تنهاتر و تنهاتر و تنهاترت کردم/ آتش گرفتم زیر خاکستر حلالم کن/ افتادم از پای نفس دیگر حلالم کن/ حرفی نمانده جز حلالم کن حلالم کن/ صدبار بخشیدی مرا از سر حلالم کن/ آه این نهنگ مرده قصد خودکشی دارد/ آبی اقیانوس پهناور حلالم کن/ آغوش می خواهم برای گریه ی سی سال/ هق هق تر از آنم که آرامم کنی مادر/ من زهر مارم تلخ کردم روزگارت را/ با بند نافم کاش اعدامم کنی مادر/ "طاهره خنیا"
* دوستان را در دل/ رنج ها باشد/ که آن با هیچ دارویی خوش نشود/ نه به خفتن/ نه به گشتن/ و نه به خوردن/ الا به دیدار دوست/ "مولانا"
* تولد تنها روزی ست که مادر در برابر گریه های شما لبخند می زند / "دکتر عبدل"
*رونق پیری ست بی دل از جوانی دم زدن/جنس گرمی زینت دکان خاکستر بود/" بیدل دهلوی"
* گفتی که برمی گردی و چشمت به سوی غیر نیست/ فالی به حافظ می زنم اما جوابش خیر نیست/" محسن صحت"
* از جنگ از جدایی و نفرت دلم گرفت/ دلتنگ بازوان توام صلح تن به تن ! /"جواد گنجعلی"
* برایم نیمه شب تک بیت صائب می فرستد باز/ رگ خواب من افتاده به دست مردم آزاری/"حمیدرضا برقعی"
* انسان از سه چیز تشکیل شده/ رنج/ کار/ عشق/ما به خاطر عشق رنج می کشیم/ از سر رنج کار می کنیم/ و در پی کار عاشق می شویم/ " محمود دولت آبادی"
* آراسته ظاهریم و باطن نه چنان/ القصه چنان که می نماییم نه ایم/ "شیخ بهایی"
* عهد بستی آنچه بین ماست ابدی ست/ یادم رفت که بپرسم عشق را می گویی یا رنج را؟/" نزار قبانی"
* دلتنگی همیشگی نیست/ قلب هم شبیه لباس/ روزی برای خریدارش جا باز می کند/"رسول ادهمی"
*نفرت/ حسادت /و خشم / تنها در پیرامون وجودی توست/ در عمیق ترین لایه های وجودت/ تنها عشق است که خانه دارد/" اشو"
* در ره عشقش چو دانش باید و بی دانشی/ لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم/ "عطار نیشابوری"
* اگر هنوز در رنجی/ بدان/ به آنجا که باید نرسیده ای/درخت شکوفه می دهد و خشنود است/تنها تخم در رنج و سختی است/درخت شو و جشن بگیر/" اشو"
*در مرام جوجه هایم عشق بازی را ببین/ این یکی دق کرد وقتی آن یکی را گربه برد/"مجتبی سپید"
*من جسم و جان ندانم من این و آن ندانم/ من در جهان ندانم جز چشم پر خمارش/"مولانا"
* جان تو و جان من گویی که یکی بوده است/سوگند بدین یک جان کز غیر تو بیزارم/ "مولانا"
* من فکر می کردم سال ها باید یکی یکی سپری شوند تا هر بار آدم یک سال بزرگتر شود اما اینطور نیست این اتفاق یک شبه رخ می دهد.
* سی و چهار سالگی
عاشق آنم که به ماه خیره شوم
آن هنگام که هنوز هلال است
زیرا من عاشق هر چیزی هستم که آینده دارد
"نزار قبانی"
* عنوان پست از واعظ خوانساری
* زمین شناس حقیری تو را رصد می کرد/ به تو ستاره خوبم نگاه بد می کرد/ کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم/ کسی که محو تو می شد مرا لگد می کرد/ تو ماه بودی و بوسیدنت نمی دانی/چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد/ بگو به ساحل چشم ات که من نرفته چطور/ به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد؟!/ چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند/ چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد/ کنون کشیده کنار و نشسته در حجله/ کسی که راه شما را همیشه سد می کرد/"کاظم بهمنی"
* وزن چندانی ندارد اشک اما همرهش/ می رود انگار یک حجم وسیعی از دلم/ "حسین فروتن"
* به تو وابسته ام، مانند سربازی به سربندش/تو معروفی به دل بردن، مونالیزا به لبخندش/ به تو تقدیم کردم از همان اول، دلت را زد/ بهای شعرهایم را بپرس از آرزومندش!/ تو تا وقتی مرا سربار می بینی،نمی بینی/ درخت میوه را سرشار خواهد کرد پیوندش!/ هنر، راه آمدن با مردمان دست و پا گیر است/ همیشه کفش تقدیرش گره خوردست با بندش/ چه حالی داشتم با رفتنت؟ سر بسته می گویم/ شبیه حال مردی لحظه ی اعدام فرزندش/" حسین زحمتکش"
* همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمار ما/ چه قیامتی که نمی رسی ز کنار ما به کنار ما/ "بی دل دهلوی"
* زندان های پُر، خبر از حقیقتی محبوس در بیرون زندان دارد/"راززهای سرزمین من- رضا براهنی"
* اگر روزی از من بپرسند قوی ترین ن دنیا چه کسانی هستند؟ جواب می دهم نی که تنهایی را یاد گرفته اند/ "جمال ثریا"
* من بودم و کنجی و کتابی و سرودی/ غم را که نشان داد ؟ بلا را که خبر کرد؟ /"بهمن محصص"
* اسکیمو: اگر من چیزی درباره ی خدا و گناه ندانم آیا باز هم به جهنم میروم؟ کشیش: نه اگر ندانی نمی روی. اسکیمو: پس چرا می خواهی اینها را به من بگویی؟!/" از کتاب زائر در تینکر کریک آنی دیلارد"
* به مردم چون پناه آوردم از تنهایی ام دیدم/ که از تنها شدن جانکاه تر احساس تنهایی ست/ "فاضل نظری"
* راز جهان یک درد پشت درد دیگر/ تا پله ای رفتیم صد پاگرد دیگر/ این رابطه از بی محلی رنج می برد/ بودی تو هم یک آدم تو زرد دیگر/ آتشفشان عشق خاموش است و من هم/ آتشفشانی خسته و دلسرد دیگر/ آه ای خیابان باز هم قلبی شکسته/ یک آدم دیوانه ی ولگرد دیگر/ امید یعنی چشم گریانم به راهت/ تقدیر یعنی بودنت با مرد دیگر/ "امیرحسین آقاطاهر"
* غالبا در هر تصادف می رود چیزی ز دست/ لحظه ی برخورد چشمت با نگاهم دل برفت/" حسین زحمتکش"
* من تازگی ها کشف کرده ام روی این کره ی خاکی موجوداتی زندگی می کنند ناشناخته به نام" سخت جانان" همان هایی که عاشق اند و امیدوار و زنده.
* کافر صد ساله چو بیند تو را/ سجده کند زود مسلمان شود/ جان و دل از جذبه ی میل و هوس/ هم صفت دلبر و جانان شود/ "مولانا"
در زمان مجنون خوبان بودند از لیلی خوبتر، اما محبوب ِ مجنون نبودند. مجنون را می گفتند که از لیلی خوبترانند؛ بر تو بیاریم. او می گفت که آخر من لیلی را به صورت دوست نمی دارم و لیلی صورت نیست. لیلی به دست من همچون جامی است. من از آن جام شراب می نوشم. پس من عاشق شرابم که از او می نوشم و شما را نظر بر قدح است، از شراب آگاه نیستید. اگر مرا قدح زرین بود مرصّع به جوهر و درو سرکه باشد یا غیر شراب چیز دیگری باشد، مرا آن به چه کار آید؟ کدوی کهنه شکسته که درو شراب باشد به نزد من بِه از آن قدح و از صد چنان قدح. این را عشقی و شوقی باید تا شراب را از قدح بشناسد. همچنانکه آن گرسنه ده روز چیزی نخورده است، و سیری به روز پنج بار خورده است. هر دو در نان نظر می کنند. آن سیر صورت نان می بیند . گرسنه صورت جان می بیند. زیرا این نان همچون قدح است و لذت آن همچون شراب است در وی، و آن شراب جز به نظر اشتها و شوق نتوان دیدن. اکنون اشتها و شوق حاصل کن تا صورت بین نباشی و در و مکان همه معشوق بینی./" فیه ما فیه / مولانا"
* عنوان پست از غلامرضا طریقی: عشق چرخی است که بر محور تن می چرخد/ مثل یادِ تو که دور ِ سر ِ من می چرخد/ یاد تو اسب سفیدی است که با آمدنش/ روح در عرصه ی میدان ِ بدن می چرخد/ از چه فصلی است هوای تو که تا می آیی/ باد می خشکد و گل روی چمن می چرخد/ بی گمان از تو از نام تو دم خواهم زد/ تا زبان با تب تشکیل سخن می چرخد/ زندگی دایره ی بسته ی مرگ است و در آن/ سال ها عقربه دنبال کفن می چرخد.
* گفت لیلی را خلیفه کان تویی؟/ کز تو مجنون شد پریشان و غوی/ از دگر خوبان تو افزون نیستی/ گفت خامُش چون تو مجنون نیستی/ "مولانا" ( غوی به معنی سرگردان و گمراه)
* همه ی ما دیوانه به دنیا آمده ایم، برخی دیوانه می مانیم/"ساموئل بکت"
* سر باز نکن ای اشک از جاذبه دوری کن/ ای بغض پر از عصیان این بار صبوری کن/ "علیرضا آذر"
* و ببوس مرا بی وقفه/ باز هم بلند بلند ببوس مرا/ آری/ عشق همین سفرهای طولانی را می طلبد/ "ایلهان برک"
* عجب خطای بزرگی ست شاعری کردن / ولی به لطف همین اشتباه خوشبختم/ دهان شهر پُر است از کنایه اما من/ به عهد با تو هنوزم که هست سرسختم/ "صادق ابراهیم زاده"
* هر وقت قصد رفتن کردید بروید و هرگز برنگردید، به رفتن وفادار باشید تا ما هم به فراموش کردنتان وفادار باشیم/ "محمود درویش"
* تا زمانی که شناخت شما از خودتان بر اساس گفته ها و حرف های دیگران باشد شما درباره ی دیگران شناخت پیدا می کنید نه خودتان/ "کریشنا مورتی"
* نیمه ی دوم زندگی ما، دنباله ی طولانی عاداتی است که در نیمه ی اول حاصل کردیم/" فئودور داتایوفسکی"
* چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت/ دست در جیبت کن و جدی نگیرش بی خیال/ "محمد هروان"
* من تلخم و خراب. چه داری برای من؟/ ساقی به جز شراب، چه داری برای من؟/ کافیست وعده های دروغین عشق، آه!/ سیرابم از سراب، چه داری برای من؟/ یا رب بغیر رنج چه دیدم ز روزگار؟!/ جز وعده ی عذاب چه داری برای من؟/ باید شبیه مردم همعصر خود شوم/ صورتگرا ! نقاب چه داری برای من؟/ روزی اگر بپرسمت این بود رسم عشق؟/ ای بی وفا، جواب چه داری برای من؟/" حسین زحمتکش"
* هاشم دماوندی: همیشه یه چیزی از وجود معشوق تو قلب عاشق ته نشین میشه برای همیشه، حتی اگه همدیگه رو ترک کنن اما این فقط یه طرف سکه ست. فرهاد دماوندی: و اون طرف سکه چیه؟ اینکه اگه دنیات اندازه ی یه نفر کوچیک بشه یا اون یه نفر اندازه ی خدا واست بزرگ بشه اگه یه روزی ترکت کنه و بره اونوقت دین و دنیاتو با هم می بازی/ "سریال شهرزاد"
* تا که عشقت مُطربی آغاز کرد/ گاه چنگم گاه تارم روز و شب/ "مولانا"
عاشق آنم که به ماه خیره شوم
آن هنگام که هنوز هلال است
زیرا من عاشق هر چیزی هستم که آینده دارد
"نزار قبانی"
* عنوان پست از واعظ خوانساری
* زمین شناس حقیری تو را رصد می کرد/ به تو ستاره خوبم نگاه بد می کرد/ کنارت ای گل زیبا، شکسته شد کمرم/ کسی که محو تو می شد مرا لگد می کرد/ تو ماه بودی و بوسیدنت نمی دانی/چه ساده داشت مرا هم بلند قد می کرد/ بگو به ساحل چشم ات که من نرفته چطور/ به سمت جاذبه ای تازه جزر و مد می کرد؟!/ چه دیده ها که دلت را به وعده خوش کردند/ چه وعده ها که دل من ندیده رد می کرد/ کنون کشیده کنار و نشسته در حجله/ کسی که راه شما را همیشه سد می کرد/"کاظم بهمنی"
* وزن چندانی ندارد اشک اما همرهش/ می رود انگار یک حجم وسیعی از دلم/ "حسین فروتن"
* به تو وابسته ام، مانند سربازی به سربندش/تو معروفی به دل بردن، مونالیزا به لبخندش/ به تو تقدیم کردم از همان اول، دلت را زد/ بهای شعرهایم را بپرس از آرزومندش!/ تو تا وقتی مرا سربار می بینی،نمی بینی/ درخت میوه را سرشار خواهد کرد پیوندش!/ هنر، راه آمدن با مردمان دست و پا گیر است/ همیشه کفش تقدیرش گره خوردست با بندش/ چه حالی داشتم با رفتنت؟ سر بسته می گویم/ شبیه حال مردی لحظه ی اعدام فرزندش/" حسین زحمتکش"
* همه عمر با تو قدح زدیم و نرفت رنج خمار ما/ چه قیامتی که نمی رسی ز کنار ما به کنار ما/ "بی دل دهلوی"
* زندان های پُر، خبر از حقیقتی محبوس در بیرون زندان دارد/"رازهای سرزمین من- رضا براهنی"
* اگر روزی از من بپرسند قوی ترین ن دنیا چه کسانی هستند؟ جواب می دهم نی که تنهایی را یاد گرفته اند/ "جمال ثریا"
* من بودم و کنجی و کتابی و سرودی/ غم را که نشان داد ؟ بلا را که خبر کرد؟ /"بهمن محصص"
* اسکیمو: اگر من چیزی درباره ی خدا و گناه ندانم آیا باز هم به جهنم میروم؟ کشیش: نه اگر ندانی نمی روی. اسکیمو: پس چرا می خواهی اینها را به من بگویی؟!/" از کتاب زائر در تینکر کریک آنی دیلارد"
* به مردم چون پناه آوردم از تنهایی ام دیدم/ که از تنها شدن جانکاه تر احساس تنهایی ست/ "فاضل نظری"
* راز جهان یک درد پشت درد دیگر/ تا پله ای رفتیم صد پاگرد دیگر/ این رابطه از بی محلی رنج می برد/ بودی تو هم یک آدم تو زرد دیگر/ آتشفشان عشق خاموش است و من هم/ آتشفشانی خسته و دلسرد دیگر/ آه ای خیابان باز هم قلبی شکسته/ یک آدم دیوانه ی ولگرد دیگر/ امید یعنی چشم گریانم به راهت/ تقدیر یعنی بودنت با مرد دیگر/ "امیرحسین آقاطاهر"
* غالبا در هر تصادف می رود چیزی ز دست/ لحظه ی برخورد چشمت با نگاهم دل برفت/" حسین زحمتکش"
* من تازگی ها کشف کرده ام روی این کره ی خاکی موجوداتی زندگی می کنند ناشناخته به نام" سخت جانان" همان هایی که عاشق اند و امیدوار و زنده.
* کافر صد ساله چو بیند تو را/ سجده کند زود مسلمان شود/ جان و دل از جذبه ی میل و هوس/ هم صفت دلبر و جانان شود/ "مولانا"
درباره این سایت